تو را من چشم در راهم...
شنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۱، ۱۱:۴۸ ب.ظ
یادمه وقتی این عکس رو گرفتم روز جمعه بود، ناخود اگاه شعر نیما یوشیج که
میگه تو را من چشم در راهم اوفتاد و همینطور چند دقیقه مبهوت بودم بعد از
عکس گرفتن با "صدای بیا بریم دیگه دیر شد" به خودم اومدم...ولی هنوز اروم نشده بودم هی تو ذهنم شعرش رو مرور میکردم...
تو را من چشم در راهم شباهنگام//که می گیرند در شاخ «تلاجن*» سایه ها رنگ سیاهی//وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم//...//گرم یاد آوری یا نه ، من از یادت نمی کاهم//
واقعا که سالهاست تو را من چشم در راهم...
تو را من چشم در راهم شباهنگام//که می گیرند در شاخ «تلاجن*» سایه ها رنگ سیاهی//وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم//...//گرم یاد آوری یا نه ، من از یادت نمی کاهم//
واقعا که سالهاست تو را من چشم در راهم...
عکسات منو کشته!